دهرود سفلی

شيخ را گفتند : علم بهتر است يا ثروت ؟
شيخ بي درنگ شمشير از ميان بيرون آورد و مانند جومونگ مريد بخت برگشته را به سه پاره ي نامساوي تقسيم نمود و گفت سالهاست که هيچ خري  بين دو راهي علم و ثروت گير نمي کند .....
مريدان در حاليکه انگشت به دندان گرفته ولرزشي وجودشان را فرا گرفت گفتند يا شيخ ما را دليلي عيان ساز تا جان فدا کنيم!!! 
شيخ گفت :در عنفوان جواني مرا دوستي بود که با هم به مکتب مي رفتيم ، دوستم ترک تحصيل کرد من معلم مکتب شدم. حالا او پورشه داره...من پوشه.
او اوراق مشارکت دارد،ومن اوراق امتحاني..
او عينک آفتابي من عينک ته استکاني.
او بيمه زندگاني.من بيمه خدمات درماني.
او سکه و ارز...من سکته و قرض....
سخن شيخ چون بدين جا رسيد مريدان نعره اي جانسوز برداشته و راهي کلاسهاي آموزش اختلاس و کلاه برداری ، گشتندي .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:بدشانسی علم ثروت,
ارسال توسط ناصر پیکری